• وبلاگ : خدايا
  • يادداشت : زينب انقلاب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    خ خوب بود ممنون
    ولي برادر يا خواهر عزيز کاش به جاي بد نام کردن کسايي که نميتونن از خودشون دفاع کنن خودمونو ثابت کنيم
    خانم دباغ واقعا افتخار و ميشه گفت از اسطوره هاي انقلاب هستن ولي جاي اينکه آبروي مومنيو ببريم فکر کنيم ببينيم ما بوديمم همين کارو ميکرديم؟
    حيفم اومد نگم چون واقعا از اسلام و مسلمان اونم انقلابيش بعيده دستي دستي داريم خودمون و مکتبيو که ازش دفاع ميکنيمو ميبريم زير سوال!
    ببخشيد سرتونو درد آوردم
    الهي باشيد
    يا علي

    +

    "درباره‌ي الي" شاهكار فرهادي است كه به حق فيلم ارزنده‌اي است اما باز هم تصويرگر خانواده‌هايي دروغگوست و جامعه‌اي كه دروغ را مستمسك آرزوهاي خود قرار داده است. اصولاً از ديد فرهادي جامعه‌ي "ايران" جامعه‌ي مناسبي براي زندگي نيست؛ چرا كه غرق در دروغ و خيانت است. او چندين بار در فيلم‌‌هايش تصويرگر افرادي بوده كه آرمان‌شان زندگي در خارج از كشور است و حاضر هستند زندگي مشترك خود را -كه زندگي چندان بدي هم نيست- فداي اين آرمان كنند.

    در اين فيلم، وقوع يك بحران موجب مي‌شود تا پرده از زندگي شاد و دلپذير چند خانواده‌ي به ظاهر خوشبخت، كنار رفته و چهره‌هاي واقعي اين چند خانواده افشا شود. هر چه تا پيش از اين رقص و شادي و خنده ديده‌ايم، حالا از اين به بعد بايد دعوا و پرخاش تماشا كنيد. كار به جايي مي رسد كه دست آخر اين چند خانواده براي حفظ بنيان خود از نابودي، مجبور مي‌شوند از آبروي الي -كه ديگر در ميان‌شان نيست- هزينه كنند. خانواده‌هايي كه از اين به بعد بايد با وجدان خود درگير شده و تلخي بي پاياني را تجربه كنند.

    "جدايي نادر از سيمين" اما حكايت انتخاب يك پايان تلخ است به جاي يك تلخي بي‌پايان. اينجا ديگر از نام فيلم هم مشخص است كه قرار است چه اتفاقي بيفتد. اين فيلم نقدي است بر و ضعيت اخلاق در جامعه‌ي ايران و تسري به آن خانواده ها كه در بهترين حالت به طلاق مي‌انجامد. خواه خانواده‌ها مذهبي باشند خواه غير مذهبي. فقير باشند يا از قشر متوسط؛ فرقي نمي‌كند. جامعه غرق در دروغ شده و بهترين راه عزيمت از كشور است و اينكه اين بار فرهادي تاكيد مي‌كند كه ادامه‌ي زندگي در چنين خانواده‌اي، يك رنج دائمي است كه مي توان با طلاق به آن پايان داد.+

    +

    او در نشست مطبوعاتي جشنواره‌ي برلين در جواب خبرنگاري مي‌گويد: «من از جامعه‌اي آمده‌ام كه آمار طلاق در آن رشد فزاينده‌اي دارد و خيلي‌ها آن را اتفاق بدي مي دانند، اما به نظر من رشد طلاق، حاكي از كنار گذاشتن رودربايستي‌هاي سنتي است.» و خود به صراحت اشاره مي‌كند كه بايد قبح طلاق ريخته شود. از نظر فرهادي تعداد خانواده‌هايي كه با عشق شروع كرده و با عشق تمام كنند، بسيار نادر است. احتمالاً اتفاقي كه اين وسط بايد بيفتد، طلاق است تا هر يك از زوجين بيرون از حصار خانواده(!) به آروزها وآرمان‌هاي خود برسند. خانواده معمولا بستري است كه براي حفظ آن بايد ناگزير به دروغ متوسل شد.

    فرهادي در "جدايي..." و "درباره‌ي الي" دروغ را به همه حتي دختر كم سن و سال نادر و سيمين -ترمه (با بازي سارينا فرهادي)- نسبت مي‌دهد تا بگويد مقصر اين همه دروغ‌گويي در جامعه‌ي ما افراد جامعه نيستند بلكه مناسبات اجتماعي آن جامعه و در راس آنها خانواده است كه چنين بستري را فراهم مي‌كند.

    يك بار ديگر اگر همه‌ي دروغ‌هايي را كه از زبان كاراكترهاي فيلم‌هاي فرهادي شنيده‌ايد، مرور كنيد، متوجه خواهيد شد كه تمام آنها يك توجيه داشته اند و آن چيزي نبوده جز "حفظ بنيان خانواده". نظافتچي ساختمان در "چهارشنبه سوري" دروغ مي‌گويد تا خانواده‌اي را به زعم خود از فروپاشيدن حفظ كند. سپيده در "درباره‌ي الي" دروغ مي گويد تا چند خانواده را از بحراني كه درگير آن‌ها شده نجات دهد و ترمه در "جدايي..." دروغ مي‌گويد تا شايد بتواند پدرش را و به تبع آن خانواده اش را دوباره دور هم جمع كند.

    و در آخر تلخ تر از همه‌ي مطالب بالا اين است كه نوع نگاه فرهادي در حال تكثير است: سال گذشته "هفت دقيقه تا پاييز" با نگاهي به "درباره‌ي الي" ساخته شد و امسال "سعادت آباد" و "انتهاي خيابان هشتم"

    +

    چند سال بعد، دقيقاً همين تم، در فيلم محاكمه در خيابان(1387) (همكاري مشترك فرهادي و كيميايي در نوشتن فيلمنامه) تكرار مي‌شود. مردي كه در روز عروسي‌اش به گذشته‌ي همسر خود شك كرده است، جستجويي خياباني را براي يافتن حقيقت آغاز مي‌كند و بالاخره به اين نتيجه مي‌رسد كه نكته‌ي تاريكي در گذشته‌ي همسرش نيست. اما درست در همين جاست كه مخاطب -به عنوان وجدان بيداري كه نمي‌توان حقيقت را از او پنهان كرد- متوجه مي‌شود كه همسر او پيش از اين، رابطه‌هايي داشته كه آن را از شوهر فعلي‌اش پنهان كرده است.

    جالب اينجاست كه خيلي‌ها نقش فرهادي در اين فيلمنامه‌ي مشترك را فقط در پايان بندي آن مي دانند و معتقدند كه مشخص شدن صحت خيانت زن به شوهرش در پايان، محصول كار فرهادي است و نقش او در فيلمنامه كيميايي فقط همين يك صحنه بوده است واين خود تاييدي است بر اينكه فرهادي آن‌قدر در به تصوير كشيدن اين تم مهارت يافته كه حالا هرجايي اين چنين موضوعي ديده شود، با اطمينان آن را به فرهادي نسبت مي‌دهند.

    به اين ترتيب فرهادي دوباره ماجراي تراژدي تشكيل خانواده‌اي را براي شما بازگو مي‌كند كه از همان ابتدا بر دروغ و خيانت بنا مي‌شود. به عبارت ديگر، فقط هنگامي در فيلمنامه‌هاي فرهادي شاهد تولد يك خانواده‌ي جديد هستيم كه بناي آن خانواده بر اساس دروغ شكل گرفته باشد.+

    +

    كنعان(1386) يكي ديگر از فيلمنامه‌هاي فرهادي است كه اين رويكرد اين بار با ظهور و بروز بيشتري در آن ديده مي‌شود. كاراكتر مينا با بازي عليدوستي در حالي كه زندگي خوبي دارد و مشكل خاصي در زندگي‌اش ديده نمي‌شود،‌ قصد خروج از كشور را دارد و چون مرتضي شوهرش (با بازي فروتن) مخالف اين كار است، او درخواست طلاق مي‌دهد. او در يكي از سكانس‌ها در پاسخ به سوال همسرش براي آگاهي او از علت طلاق،‌ به اين موضوع اشاره مي‌كند كه دوست ندارد وقتي از خانه بيرون مي‌رود، كسي منتظر او باشد و اينكه او بعد از سال‌ها زندگي متوجه شود كه پير شده و به هيچ يك از آرزوهاي خود نرسيده است.

    اين در حالي است كه كاراكتر مرتضي به هيچ وجه فرد شكاك و سخت‌گيري نيست، بلكه يك روشنفكر تمام عيار و يك استاد دانشگاه است. اما به عقيده‌ي فرهادي، اصولاً خانواده يك بنيان محدود كننده است كه مانع رسيدن آدمي به آروزهايش مي‌شود. از همين رو مينا فكر مي‌كند كه با ازدواج با استاد سابقش(مرتضي)، از تحصيل علم و خيلي چيزهاي ديگر محروم شده و حالا مي خواهد به اين روند پايان دهد.

    در كنعان، ديگر خيلي خبري از دروغ و خيانت نيست. اينجا فرهادي اين دو موضوع را بهانه‌اي براي از هم گسستن خانواده‌ي ايراني نكرده، بلكه با صراحت اصل خانواده را زير سوال مي برد. او اين بار تصوير گر خانواده‌اي است كه هيچ مشكل بزرگي در آن ديده نمي‌شود، اما بازهم مثل همان خانواده‌هاي پيشين در حال از هم پاشيدن است. در پايان فيلم، مينا به خاطر خواهرش از طلاق صرف نظر مي‌كند و مخاطب دوباره دعوت مي‌شود به انديشيدن در مورد خانواده‌اي كه به خاطر مصلحت انديشي‌ها مجبور هستند دوباره در كنار هم زندگي كنند و اين همان تلخي بي پاياني است كه فرهادي بعدها در "درباره‌ي الي" به آن اشاره مي‌كند: يك پايان تلخ، بهتر از يك تلخي بي‌پايان است.+

    +

    تم عشق‌ نافرجام از همان نخستين كارهاي فرهادي در تلويزيون جلوه‌ي بارزي داشت. حتما مخاطبان پيگير تلويزيون به ياد دارند كه چگونه در قسمت آخر سريال "داستان يك شهر"، در حالي كه همه انتظار داشتند كاراكترهاي زن و مرد اصلي سريال (با بازي آتنه فقيه نصيري و علي قربان‌زاده) با هم ازدواج كنند، اين اتفاق رخ نداد در حالي كه دليل قانع كننده‌اي هم براي شكل نگرفتن اين ازدواج به مخاطب ارائه نشد. در بين قسمت‌هاي ديگر همين سريال،‌ اپيزودهاي ديگري هم وجود داشت كه اين روند را تائيد مي‌كردند و در آنها خيانت و دروغ متناسب با خط قرمزهاي تلويزيون ديده مي‌شد؛ از جمله اپيزودي كه در آن، داستان زوجي روايت مي‌شد که مرد خانواده ايدز داشته و آن را به همسرش نيز منتقل مي‌كند.

    بعد از خداحافظي فرهادي با تلويزيون، اين تم در آثار او به صورت بارزتري ارائه شد؛ چرا كه او ديگر در قيد و بند مميزي تلويزيون نبود. فرهادي در اولين كار سينمايي‌اش يعني "رقص در غبار"(1381)، قصه‌ي جواني را تعريف مي‌كند كه همسرش را به خاطر بدنام بودن مادرش طلاق مي‌دهد و در اثر اتفاق‌هايي با مارگيري عبوس و كم حرف با بازي فرامرز قريبيان آشنا مي‌شود و تصميم مي‌گيرد در كنار او مارگيري را بياموزد. اگرچه تا همين‌جا هم شما با يك عشق نافرجام روبرو شده‌ايد، اما فرهادي به اين خانواده‌ي از هم ‌پاشيده شده اكتفا نمي‌كند. در ادامه‌ي فيلم با گرم‌تر شدن رابطه‌ي مارگير با جوان، پيرمرد قصه‌ي زندگي خود را براي جوان تعريف مي‌كند و شما در اين حين متوجه مي‌شويد كه مارگير مدتي قبل، مردي را كه به زنش نظر داشته كشته و در اثر همين كار راهي زندان شده، اما وقتي از زندان فرار كرده، درمي‌يابد كه زنش با فرد ديگري ازدواج كرده است+

    +

    در "شهر زيبا" (1382) باز هم به وفور شاهد چنين موقعيت‌هايي هستيم. اكبر به خاطر كشتن دختري (كه سابقاً عاشقش بوده) زنداني و منتظر اعدام است. فيروزه -خواهر اكبر (با بازي ترانه عليدوستي)- مدتي است از شوهر معتادش طلاق گرفته است. عشق اعلا و فيروزه هم كه در پايان داستان نافرجام مي‌ماند. از اين فيلم به بعد، متناسب با هر چه بيشتر ديده شدن آثار فرهادي، اين تم و تفكر در آثار او تقويت شد.

    در چهارشنبه سوري (1383) فرهادي تصويرگر ماجراي زني با بازي هديه تهراني است كه به شوهرش شك دارد و فكر مي‌كند كه او با زن همسايه‌ رابطه دارد. روند فيلمنامه، پرداخت صحنه‌هاي فيلم و گريم هديه تهراني به نحوي است كه گويا كاراكتر زن بيمار و اسير توهم است و شك او به شوهرش (با بازي فرخ نژاد) بي اساس است؛ اما در پايان فيلم، درست كمي بعد از اينكه زن متقاعد مي‌شود كه شكش نادرست بوده و شوهرش مرد وفاداري است، مخاطب رودست مي‌خورد و متوجه مي‌شود كه شك زن به شوهرش صحيح بوده و مرد به او خيانت كرده است.

    اين در حالي است كه زن متوجه اين خيانت نمي‌شود و اين زندگي ادامه پيدا مي‌كند و فيلم اينگونه به اتمام مي‌رسد. تمام قصه‌ي فيلم در روز چهارشنبه سوري اتفاق مي‌افتد و روايت زندگي خانواده‌اي اين‌چنين در بستر روز چهارشنبه سوري اشاره‌اي زيركانه است به موقعيت ناپايدار خانواده‌ي ايراني و آتش خيانتي كه بالاخره روزي سر از زير خاكستر درخواهد آورد.+


    مهارت ويژه آقاي "آنتي خانواده!" در تصوير جامعه ايران با دروغ و خيانت
    گروه فرهنگي - مهدي آذرپندار: بحث‌هايي که اين روزها در رسانه ها درباره اصغر فرهادي و فيلم در حال اکرانش "جدايي نادر از سيمين" مطرح مي شود، عموماً به شكل تحسين است تا انتقاد. يكي از جادوي فيلمنامه نويسي او مي‌گويد و ديگري از هنر كارگرداني‌اش. منتقدي مي‌نويسد كه او تنها كارگردان ايراني است كه قادر است با تصوير كردن زندگي شهري يك خانواده‌ي متوسط (و نه فقير) ايراني، ‌جوايز جشنواره‌هاي خارجي را درو كند. منتقد ديگري قدرت او در هدايت بازيگران را بهانه‌اي مي‌كند براي تحسين هر چه بيشتر او. در آخر هم همه پرمخاطب بودن آثار او را شاهدي مي‌گيرند بر موفقيت او در راضي كردن مردم در عين رعايت تمام استانداردهاي سينمايي. و قس علي هذا...

    نمي‌توان انكار كرد كه فرهادي يک كارگردان خوب و فيلمساز مولف است. در فيلمنامه نويسي مهارت دارد و فيلمنامه‌‌‌‌‌‌هايش پر از جزئيات و مبتني بر قواعد فيلمنامه نويسي هستند. علاوه بر همه‌ي اينها، مي توان ادعا كرد كه هر بازيگري كه با او كار كرده، يكي از بهترين بازي‌هايش را ارائه داده است. به‌طور كلي مي‌توان گفت كه فرهادي زبان سينما را به خوبي مي‌شناسد و از آن به بهترين نحو در جهت "بيان افكار" خود استفاده مي‌كند.

    اما بزرگ‌ترين مشكل فرهادي در همين‌جاست. او در حالي استاد به تصوير كشيدن افكار و جهان‌بيني‎اش براي مخاطبان خود است كه مي‌توان انتقادات زيادي را به افكار او وارد كرد. شايد با نگاهي سردستي به آثار او، به راحتي مي‌توان او را يك "آنتي خانواده" ناميد كه از دو عنصر "دروغ" و "خيانت" به بهترين وجه براي به تصوير كشيدن بناي ويران يك خانواده‌ي ايراني استفاده مي‌كند و در اين كار مهارت خاصي پيدا كرده است.

    تقريبا در تمام آثار او با خانواده‌هايي روبرو مي‌شويم كه در بستري از پنهان كاري و دروغ با هم زندگي مي‌كنند و معمولا يكي از زوجين به ديگري يا خيانت كرده و يا دروغ گفته است. اين چنان در آثار فرهادي بارز است كه نيازي به موشكافي ندارد اما براي آنكه از سوي شيفتگان آقاي فرهادي متهم به بي‌انصافي در نقد نشويم، با نگاهي به تمام آثار او و حتي آثاري كه به تبعيت از آثار او ساخته شده‌اند، به بررسي صحت اين مدعا خواهيم پرداخت.



    سلام دوست خوب وعزيزمن خسته نباشي دريك جمله:

    تولدت مبارك

    نمايش تصوير در وضيعت عادينمايش تصوير در وضيعت عادينمايش تصوير در وضيعت عادي

    دكتر رحمت سخني از مركز آموزشي درماني امام خميني (ره)

    اروميه مركز هميشه سرسبز وغيور آذربايجان غربي AZERBAIJAN

    rs272@yahoo.com

    3Jokes_Gif_Wallpaper (6)
    Happy Birthday!