بوی باران بوی پاییز بوی مهر بوی درس ومشق و مدرسه
بااینکه سالهاست که از درس ومدرسه من می گذرد اما برای این زمان
لحظه شماری می کنم وبا تمام وجود این بو را حس می کنم
وآن را دوست دارم ...
یادم اون موقع ها از اواسط شهریور دیگه واقعا دلم برای مدرسه کلاس
هابچه ها سرو صدا وزنگ تفریح ها تنگ شده بود
حتی برای امتحان ها هم ...
یادم از ذوق باز شدن مدرسه بعضی وقتها هر روز مانتو شلوار مدرسه ام
را می پوشیدم کیف مدرسه را که
تمام لوازم تحریرم را توی آن چینده بودم روی دوشم می گذاشتم حتی
کفش کتونی نویی که بابام برام خریده بود
پام میکردم ویک دوری تو خونه می زدم دیگه همه می دونستن اما بازم
سر به سرم می گذاشتند
اما واقعا پاییز یک فصل دوست داشتنیه خدا را شاکرم که در ایران این
سرزمین چهار فصل زندگی می کنم.
دوست داشتم یک مو قعیتی می شد و دوباره همه بچه های کلاس
دور هم جمع می شدیم .
...
نوشته شده توسط سیده در پنج شنبه 89/6/25 ساعت 5:1 عصر موضوع | لینک ثابت
می دونی به نظر من این قرآن نیست که به آتش کشیده شد چرا
که با آتش کشیده شدن قرآن
به اصل قرآن ومعانی ومنطق قرآن نه تنها هیچ صدمه ای وارد
نمی شود .باعث توجه دیگر ادیان هم به قران می شود و
این هویت ومنطق صهیونیستی وامریکایی است که به آتش
کشیده شده است .
وآنها با این کارشان خود را به نابودی ومرگ نزدیک تر کردند وما با
تمام وجود فریاد بر می آوریم
مرگ بر اسرائیل مرگ بر آمریکا
نوشته شده توسط سیده در پنج شنبه 89/6/25 ساعت 4:31 عصر موضوع | لینک ثابت
امروز بیست وهشتم ماه رمضان
وقتی به این فکر می کنم که ماه رمضان داره تموم میشه غصه ام میشه نمی دانم چی بگم ولی وقتی فکر می کنم که
نکنه از جا مانده های این مهمانی باشم
نکنه حالا که دارن این خوان خدا را جمع میکنند من از نخورده های این سفره باشم
نکنه حالا که خدا همه شیاطین را به غل وزنجیر کشیده باز من گناهی انجام داده باشم اون موقع هست که معلوم بد نفسی دارم
نکنه با اینکه در جهنم را در این ماه بستند من باز خودم را از اون لا به زور کرده باشم تو
اون موقع هست که هل میشم ومثل این نخوردها دلم میخواد تا می تونم یک چیزی از این خوان رحمت بردارم
اون موقع است که وقتی میگن چیزی به عید نمونده من ناراحت میشم ودلم میگیره
خدایا میگن اگر ناامید از رحمت وبخشش خدا باشی ...
خدایا دوستت دارم نمی دانم بگم چه قدر ...
خدایا تو را به بزرگی ورحمانیتت قسم من را ببخش وحاجت دل همه حاجتمندان را بده
خدایا به ما عمر طولانی عطا کن که انشاالله سالهای سال در این مهمانی ها شرکت کنیم واز ان بهره ببریم
خدایا عرض زندگی مارا زیاد کن که وقتی سر بر خاک گذاشتیم سرافکنده نباشیم
خدایا همسر عزیزم را که هرچه دارم ازاودارم به خودت می سپارم وآرزوی سلامتی و موفقیت هر چه بیشتر اورا در دین ودنیا از تو خواستارم...
خدایا دو گل عزیز من رااز بدی ها حفظ کن
این روزها غصه دار نبود عزیزی هستیم که یاد وخاطر او همیشه با ما هست حاج اقا همتی عزیز دیگر چیزی به سالروز عروج آن عزیز نمونده
پارسال لحظه لحظه ماه رمضان را با نگرانی گذراندیم ولی نمی دانستیم که ای کاش همان نگرانی بود اما حاج اقای عزیز ما هم بود
اگر بخواهم از او بنویسم باید ساعتها نه روزها بنوسم .حاج آقای عزیز دوستت داریم ویادت همیشه پیش ما زنده است
خدایا برای این عزیز ارزوی علو درجات دارم
خدایا...
نوشته شده توسط سیده در چهارشنبه 89/6/17 ساعت 4:51 عصر موضوع | لینک ثابت
یک عمر تماشای دری خون الود
یاداوری حادثه ای سرخ وکبود
کم کم به علی بال پریدن می داد
ای تیغ نیازی به حضور تو نبود...
نوشته شده توسط سیده در دوشنبه 89/6/8 ساعت 4:32 عصر موضوع | لینک ثابت
درباره وبلاگ
فهرست اصلی
دوستان
پیوندهای روزانه
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY