+
كنعان(1386) يكي ديگر از فيلمنامههاي فرهادي است كه اين رويكرد اين بار با ظهور و بروز بيشتري در آن ديده ميشود. كاراكتر مينا با بازي عليدوستي در حالي كه زندگي خوبي دارد و مشكل خاصي در زندگياش ديده نميشود، قصد خروج از كشور را دارد و چون مرتضي شوهرش (با بازي فروتن) مخالف اين كار است، او درخواست طلاق ميدهد. او در يكي از سكانسها در پاسخ به سوال همسرش براي آگاهي او از علت طلاق، به اين موضوع اشاره ميكند كه دوست ندارد وقتي از خانه بيرون ميرود، كسي منتظر او باشد و اينكه او بعد از سالها زندگي متوجه شود كه پير شده و به هيچ يك از آرزوهاي خود نرسيده است.اين در حالي است كه كاراكتر مرتضي به هيچ وجه فرد شكاك و سختگيري نيست، بلكه يك روشنفكر تمام عيار و يك استاد دانشگاه است. اما به عقيدهي فرهادي، اصولاً خانواده يك بنيان محدود كننده است كه مانع رسيدن آدمي به آروزهايش ميشود. از همين رو مينا فكر ميكند كه با ازدواج با استاد سابقش(مرتضي)، از تحصيل علم و خيلي چيزهاي ديگر محروم شده و حالا مي خواهد به اين روند پايان دهد.در كنعان، ديگر خيلي خبري از دروغ و خيانت نيست. اينجا فرهادي اين دو موضوع را بهانهاي براي از هم گسستن خانوادهي ايراني نكرده، بلكه با صراحت اصل خانواده را زير سوال مي برد. او اين بار تصوير گر خانوادهاي است كه هيچ مشكل بزرگي در آن ديده نميشود، اما بازهم مثل همان خانوادههاي پيشين در حال از هم پاشيدن است. در پايان فيلم، مينا به خاطر خواهرش از طلاق صرف نظر ميكند و مخاطب دوباره دعوت ميشود به انديشيدن در مورد خانوادهاي كه به خاطر مصلحت انديشيها مجبور هستند دوباره در كنار هم زندگي كنند و اين همان تلخي بي پاياني است كه فرهادي بعدها در "دربارهي الي" به آن اشاره ميكند: يك پايان تلخ، بهتر از يك تلخي بيپايان است.+