+
او در نشست مطبوعاتي جشنوارهي برلين در جواب خبرنگاري ميگويد: «من از جامعهاي آمدهام كه آمار طلاق در آن رشد فزايندهاي دارد و خيليها آن را اتفاق بدي مي دانند، اما به نظر من رشد طلاق، حاكي از كنار گذاشتن رودربايستيهاي سنتي است.» و خود به صراحت اشاره ميكند كه بايد قبح طلاق ريخته شود. از نظر فرهادي تعداد خانوادههايي كه با عشق شروع كرده و با عشق تمام كنند، بسيار نادر است. احتمالاً اتفاقي كه اين وسط بايد بيفتد، طلاق است تا هر يك از زوجين بيرون از حصار خانواده(!) به آروزها وآرمانهاي خود برسند. خانواده معمولا بستري است كه براي حفظ آن بايد ناگزير به دروغ متوسل شد.فرهادي در "جدايي..." و "دربارهي الي" دروغ را به همه حتي دختر كم سن و سال نادر و سيمين -ترمه (با بازي سارينا فرهادي)- نسبت ميدهد تا بگويد مقصر اين همه دروغگويي در جامعهي ما افراد جامعه نيستند بلكه مناسبات اجتماعي آن جامعه و در راس آنها خانواده است كه چنين بستري را فراهم ميكند.يك بار ديگر اگر همهي دروغهايي را كه از زبان كاراكترهاي فيلمهاي فرهادي شنيدهايد، مرور كنيد، متوجه خواهيد شد كه تمام آنها يك توجيه داشته اند و آن چيزي نبوده جز "حفظ بنيان خانواده". نظافتچي ساختمان در "چهارشنبه سوري" دروغ ميگويد تا خانوادهاي را به زعم خود از فروپاشيدن حفظ كند. سپيده در "دربارهي الي" دروغ مي گويد تا چند خانواده را از بحراني كه درگير آنها شده نجات دهد و ترمه در "جدايي..." دروغ ميگويد تا شايد بتواند پدرش را و به تبع آن خانواده اش را دوباره دور هم جمع كند.و در آخر تلخ تر از همهي مطالب بالا اين است كه نوع نگاه فرهادي در حال تكثير است: سال گذشته "هفت دقيقه تا پاييز" با نگاهي به "دربارهي الي" ساخته شد و امسال "سعادت آباد" و "انتهاي خيابان هشتم"